رها شده از قفس آزادی
دهان ات را می بویند مبادا گفته باشی دوستت می دارم دلت رامی بویند روزگار غریبی ست ،نازنین و عشق را کنار تیرک راه بند تازیانه می زنند عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد در این بن بست کج و پیچ سرما آتش را به سوخت بار سرود و شعر فروزان می دارند به اند یشید ن خطرمکن روزگار غریبی ست،نازنین آنکه بر در می کوبد شباهنگام به کشتن چراغ آمده است نور را در پستوی خانه نهان باید کرد کباب قناری بر آتش سوسن و یاس ابلیس پیروز مست سور عزای ما را بر سفره نشسته است خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد. «احمد شاملو»
قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت |