رها شده از قفس آزادی
شعر عاشقانه،شعر وحدت و یگانگی ست،شعر یکی شدن. آن گونه که کائنات همیشه و همواره در نظمی مداوم ودر مسیر تکامل خود به وحدت می رسند. کسی که می تواند یک نفر را عاشقانه دوست بدارد،بی شک درتکامل خود آن قدر توانا خواهد شد که می تواند جمع و جمعیتی و ملّتی را نیز دوست داشته باشد.و کسی که تمرین نفرت می کند او نیز آمادگی نفرت ورزیدن به همه را به راحتی در خود نهفته خواهد داشت.. و شاعر در این میان ،تمرین شعر،تمرین عشق نیز می کند. کشش و جذبه در شعر عاشقانه نیز به نیروی غیبی ست، به توانایی آنچه را که بزرگ تر است صورت می گیرد، و کم کم از جز به کل می رسد. شعر عاشقانه،از هر سو به طواف نشستن و استحاله شدن است، به گونه ای که از انزوای درونی می جوشد و بیرون را سیراب می کند. ونیـزشــعرمثل تمام رفتارهای ما ریشه در عاشقانه ها دارد و ما شاید بی خبریم.وآنجا که رفتار های ما ضد عاشقانه است، باز این حالت به نوعی دارد از عاشقــانه نبودن انتقــــــام می گیرد.
قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت |